پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

روز عشق

سلام نی نی قشنگم امروز روز عشقه    بابایی دیشب یه شاخه گل بهم داد گفت کادو باشه پس فردا     ...
25 بهمن 1390

یه دل تنگی

کاش مامانم پیشم بود میدونم اون الان توی آسموناس و همه چیزو میبینه مامان خوبم من باردار شدم خدا بهم یه دختر شیطون داده میدونم که خوشحالی پس بیا به خوابم بازم ای کاش حاج خانم زنده بود اگه بودی بهت زنگ میزدم مامان بزرگ خوبم دلم بدجوری هواتو کرده                     فکر میکنم نبودنت عادی میشه فردا برام       فردا میاد باز میبینم هیچی به جز تو نمیخوام   روح هر دوتاتون شاد و خدا بیامرزتتون ...
19 بهمن 1390

خدایا شکرت

سلام نی نی قشنگم انقدر خوشحالم که نمیدونم چی بنویسم دیروز رفتیم دکتر . دکتر گفت همه چی عالیه . سونو برای جنسیتت نوشت عصری با بابای رفتیم . اول رفتیم  اونجا که دکتر گفت که گفت فردا ٨ صبح بیا با اصرار من رفتیم جای دیگه. بالاخره نوبت ما شد به آقا دکتره گفتم میشه باباش هم بیاد بعد بابایی رو صدا کرد بهم گفت فکر میکنی چی باشه زدم زیر گریه مثل الان بابای با خونسردی گفت دخمل . آقا دکتره گفت بله  خیلی هم شیطونه دلم میخواست از خوشحالی فریاد بزنم فقط گریه کردم  خدایا مرسی که بازم با من بودی رفتیم خونه عزیز . وای بابای عباس بابای عزیزم زنگ زد از خوشحالی نمیدونست چیکار کنه الهی فداش بشم دخملم بابای عباس خ...
19 بهمن 1390

بدون عنوان

سلام نی نی قشنگم وای فردا مامانی میره دکتر به احتمال زیاد برام سونو مینویسه خدا کنه معلوم بشه چی هستی ای خدا مثل همیشه که ناامیدم نکردی این دفعه هم ناامیدم نکن
17 بهمن 1390

بابای مریض

سلام نی نی قشنگم بابای مریض شده هر چی میگم بیا بریم دکتر نمیاد    دیشب که دیگه حسابی حالش بد شده بود  منم که شما هی اذیتم میکردی حالا خوبه هنوز فسقلی تشریف داری دلم واسه بابای واقعا میسوزه تازه مرخصیش هم تموم شد رفت سرکار ...
13 بهمن 1390

سلام نی نی قشنگم

دیشب خیلی شب بدی بود بابای عوض شده بود ازش میترسیدم آخه چرا ؟ اگه .................... نی نی قشنگم دلم بدجوری گرفته دلم تنگ شده واسه مامانم و مامان حاج خانم خسته شدم از این رفتارای بابای
7 بهمن 1390

کمر درد مامانی

سلام کوچولوی مامان دیشب مامان نذاشت شما لا لا کنی ؟ آخه کمرم بدجوری درد میکرد  بابای هم خوش خواب مگه بیدار میشد تا بالاخره یه جیغ بنفش کشیدم بابای چسبید به سقف   ...
5 بهمن 1390

بدون عنوان

نی نی قشنگم امشب بابای سرکاره منم حوصله ام بدجوری سر رفته خوب حالا بزار بگم چند تا عمه و خاله و......... داری از مامانت بابای عباس و نه خاله نه دایی و نه مامان بزرگی    البته نکیسا و زن دایی و کیمیا هستن از بابا ٢تا عمه ٢ تا عمو عزیز   و بابابزرگ     ...
1 بهمن 1390

غربالگری

وای که تا بریم غربالگری خول شده بودیم          آخ قربون اون دماغ و صورت و دست و پات بشم    آه نگفت دخملی یا پسر . گفت هنوز کوچیکه بابای بالاخره صدای قلبت و شنید       وقتی داشت میدیدت دیدن داشت فدات بشم ...
1 بهمن 1390