پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

Happy valentain

سلام نی نی قشنگم دختر عزیزم روز عشق رو بهت تبریک میگم امیدوارم شما هم یه روزی این روز خوب و به بچه ات تبریک بگی نازنینم امسال ٥امین سالی هست که من از بابایی کادو میگیرم و از اون جایی که به عروسک علاقه خواستی دارم بابا هر سال از سال قبل بهتر کادو میگیره دیشب از ته قلبم برای همه دعا کردم امیدوارم که همه زندگی خوبی داشته باشن ! من و بابایی یه چند وقتی خیلی مشکل داشتیم ولی خدا رو شکر حل شد ! الهی دیگه نه ما نه بقیه مشکلی توی زندگیشون نباشه  
26 بهمن 1392

به پست متفاوت

سلام نی نی قشنگم الهی فدات بشم شیرین زبونممممممممممممممممممممممممممممممم هزار ماشاله خیلی بامزه شدی انقدر که فقط یه مادر میتونه حس منو درک کنه !!!!! خوشگل مامان امروز چهارمین سالگرد ازدواج من و بابایی بود درست ٤ سال پیش من و بابایی یه همچین شبی عقد کرده بودیممممممممممممممممممممم  من نمیخوام کسی جز تو پر شه عطرش توی خونه نمیخوام هیشکی بجز من تویقلبتو بمونه پریناز من واقعا عاشق بابایی هستم خیلی خیلی مهربونه درسته یه وقتا از دستش ناراحت میشم اونم همش تقصیر خودمه بیش از حد حساس هستم الهی همیشه سایه بابایی بالای سر ما باشه الان یه بغضی توی گلومه که هر آن ممکنه بترکه اول گفتم بزار این پست و رمز دارش کنم ولی ...
29 شهريور 1392

تولد ارشیای نازم

سلام نی نی قشنگم 3 سال پیش 10 آذر 88 ارشیای نازم بدنیا اومد . امروز هم تولدش بود ما نمیتونیم ببینیمش من عاشق خودشو و خواهرش پرنیا هستم عزایزای زن دایی من هم مثل شما مامانم تنهام گذاشت و رفت پیش خدا پس من خیلی خوب شما رو درک میکنم تو رو خدا دعا کنین بابای پرنیا و ارشیا از خر شیطون بیاد پایین و بزاره ما این بچه ها رو ببینیم وای نمیتونم بنویسم دستام میلرزه از بس اشک ریختم چشامم میسوزه (دعا کنین سرما خوردم پریناز زبونم لال دوباره سرما نخوره البته یه آمپول پنادور زدم بهترم ولی باز خوب خوب نشدم ) به هر حال عزیزم تولدت مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک
11 آذر 1391

؟؟؟؟؟

  سلام نی نی قشنگم   یادم اوایل حاملگیم دکتر گفت احتمال سقط زیاده . محرم شروع شد و روبروی خونمون یه هییت بود .هییت علی اکبر    شبایی که بابایی کلی گریه میکردم و چون استراحت مطلق بودم زیاد بیرون نمیرفتم یه شب دلم خیلی گرفته بود از حرفای پوچ اطرافیانم گفتم یا علی اکبر بچه ام طوریش نشه یه هفته بعد رفتم دکتر و دکتر گفت خدا رو شکر همه چی خوبه   میگفتم هییت روبروی خونمون هییت علی اکبر بود بابایی میگفت یادم نیست تا امسال که دیدم بله هییت علی اکبر بود   نمیدونی چه حسی داشتم اشک توی چشمام حلقه زده بود قربون خدا برم من ...
6 آذر 1391

عاشقانه

با اون قند لباش وقتی میخنده زبونم بند میاد لبامو میبنده زبونم بند بند بند میادو لبامو میبنده با اون نازو اداش وقتی میرقصه دلم ضعف میره دلم ضعف میره دستو پام میلرزه رنگ موهاش شرابیه ( :) ) رنگ لباش اناریه آبی رودخونه ها رنگ چشمای اونه شادیه من بخدا به تماشای اونه وقتی اون ناز میکنه نازش دوست داشتنیه اخماشو وا میکنه خیلی دوست داشتنیه داد و دعوا میکنه بازم دوست داشتنیه عشوه آغاز میکنه وای که دوست داشتنیه آره دوست داشتنی دوست داشتنی دوست داشتنیه آر...
6 آبان 1391
1