بدون عنوان
سلام نی نی قشنگم
مامان بزرگ اومد و وسایل سوپ گرفته بود درست کرد و گذاشت توی فیریزر
بابایی عباس اومد و ناهار گرفته بود بابایی هم جاروبرقی کشید و گردگیری کرد
دکتر بهمون زنگ زد که بجای ٧ صبح ساعت ١١ بیمارستان باشین و عمل ساعت ١ هست گفت مدارکات یادت نره گفت تا ٤ صبح هم میتونی غذا بخوری
منم سوپ درست کردم و عصری هم رفتیم خونه مامان بزرگ همه بودن البته سگ کوچولو گرگیه هم بود البته بزرگ شده و کاملا خشن
کلی عکس گرفتیم
به امید خدا اومدم میزارم
خوب ما بریم بخوابیم
بازم میگم واسمون دعا کنین که زودی بیایم
دلم واسه همتون تنگ میشه اگه خدا دعامو قبول کنه واسه همتون دعا میکنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی