یه شب بد
سلام نی نی قشنگم
دیشب بابایی شیفت بود و خونه نبود شما هم عین همیشه توی روروئک بودی یه تیکه نون هم دستت بود
منم داشتم تقویمتو درست میکردم که یه دفعه دیدم داری اوق میزنی بلند شدم دیدم کبود شدی هول کرده بودم فقط انگشتم و کردم توی گلوت و سریع کجت کردم ای خدا داد میزدم تو هنوز کبود بودی و من در خونه رو باز کردم که برم در خونه همسایمون که دیدم شما گریه کردی و بعد زودی بهت آب دادم و شما شروع کردی به خندیدن
الهی مامان قربون اون خنده هات بشمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی