پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

سلام

1392/3/2 2:08
نویسنده : مامان دخملی
557 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام نی نی قشنگم

 

ببخشید دختر نازم که خیلی وقته واست چیزی ننوشتم

 

آخه شما خیلی خیلی شیطون شدی دیگه من هیچ کاری نمیتونم بکنم

 

 

 

اول از همه بگم ما 23 بهمن 91 رفتیم پردیس و مسکن مهر ثبت نام کردیم تا 8 اردیبهشت که اس اومد برامون و بابایی رفت اونجا و یه فرم دادن وگفتن تا 15 روز کاری باید 6میلیون پول بریزم وگرنه حذف میشیم خلاصه بابایی کلی غصه خورد خوب 6 میلیون کم نیست اونم توی 15 روز هر چی به بابایی میگفتم غصه نخور ولی گوش نمیکرد منم گفتم بیا طلا های من و بفروش من که اون طلاهایی رو که دوست داشتم فروختم اینا هم روش بگذریم شد 5500 فقط 500 کم داشتیم که اونم عزیز برامون از کسی قرض گرفت و ما هم اولین قسط و ریختیم حالا 19 مرداد قسط دوم کلا باید 28 میلیون بدیم . 18 ماهه هم تحویل میدن به امید خدا فاز 11 پردیس.

 

بگذریم!!!!!

 

11 اردیبهشت هم که روز مادر بود و شما بهم کادو ندادی و فقط بابایی بهم کادو داد (خوب وروجک یه مامان گفتن که انقدر ناز نداره) البته حالا که روز پدر نزدیک شده خانمی هی میگه بابا بابا البته چون من دلم نشکنه مامان هم میگی فدات بشم.

 

12 اردیبهشت تولد ملیکا بود ما براش لباس کادو گرفتیم و شما هم که قرتی کلی کیف کردی گذشت.

 

پنجشنبه هم تولد عمو امیر بود از اون تولدایی بود که شما با همه رقصیدی

 

در کل خیلی خوش گذشت

 

حالا بریم سر کارایی که شما انجام میدی :

 

1-همش روی پنجه ی پا وایمیستی .

 

2-هرچی گیر میاری رو زودی میکنی توی دهنت و تا میگم اه اه اه میخندی و میاری جلو دهنت و تا میام در بیارم گازم میگیری .

 

3-عاشق آشپزخونه و مخصوصا یخچال هستی .

 

4- که از همه مهمتره اینه که شما از بالا 2 تا دندون در اوردی و حالا 4 تا دندون داری البته بالایی هات کامل نزده بیرون

 

وای اصلا باورم نمیشه 1 ماهه دیگه شما 1 سالت میشه الهی فدات بشم

 

کارای تولدت و دارم انجام میدم میخوام تمش زنبور باشه و تا حالا کارت دعوت و لیبل نوشابه رو درست کردم که عکساشو به زودی به همراه عکسای خودت در حال شیطنت رو میذارمممممممممممم

 

همتون رو دوست دارم سر فرصت میام پیش تک تکتون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حامی
6 خرداد 92 14:06
آرامشــــی برایتان خــواهانم همچون آرامشـــی هنگام بودن ، در آغــــوش مـــادر . ...