بدون عنوان
سلام نی نی قشنگم
امشب هم بابایی سرکاره
دیروز رفتیم خونه مادر شوهری . بچه های عمه ات نوشته بودن ١٠ تیر چه روزیه دختر عمه ات نوشته بود استجابت دعا اون میلاد بیشعور هم نوشته بود روز بدبختی روز بیچارگی چه روز گندی از عصبانیت داشتم میترکیدم منم نوشتم اگه بهتون دادم بچه رو حسود . بعدشم که اون سالار خنگ هی رفت و اومد منو زد بعد گفت یه مشت بزنم توی شیکمت بچت بدنیا بیاد گفتم برو تا نزدمت
خلاصه بعدش رفتیم خونه مامانی شام اونجا بودیم
همین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی