بدون عنوان
سلام نی نی قشنگم
دیروز با بابایی کلی کار کردیم . بعدشم رفتیم بیمارستان مادارن و ببینیم خیلی کوچیک بود
جالب بود اتاق عمومیش همراه قبول نمیکرد تا بهم گفتن زدم زیر گریه
بابایی هم گفت گریه نکن واست اتاق خصوصی میگیرم
خلاصه بعدش رفتیم ناهار خوردیم بعدش من رفتم خونه مامانی بابایی هم رفت آژانس
میخواستیم بریم فشم همگی که نشد
همه رفتن خونه هاشون .
راستی زن دایی کلی لباس واسه شما بافته در ضمن سیسمونی شما هم کامل شد
دیگه همین دخمل کوچولوی من
27 روز دیگه شما توی بغلمونی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی