این چند وقته
سلام نی نی قشنگم
اول از همه بگم دارم برای سال ٩٢ با عکسای شما تقویم درست میکنم .
شال گردن بابایی دیگه داره تموم میشه (البته زمستون هم دیگه تموم میشه :) )
١٢ دی رفتیم واکسن زدیم خدا رو شکر زیاد اذیت نشدی و دکتر گفت باید بهت سوپ بدم . سر واکسن کلی با بابایی بحث داشتیم هی میگفت بریم مرکز بهداشت هی من میگفتم نه دکتر حمیدی و من پیروز شدم .
شب اربعین هم رفتیم خونه عمه نیره آخه میلاد نذری داشت . حلیم بود بابایی خیلی خسته شد همه تا صبح بیدار بودن شما هم ساعت یک ربع به ٥ اون هم به زور خوابیدی .فرداش هم رفتیم با بابایی بیرون خاله رویا (دوستم ) هم اومد رونیکا کوچولو رو گذاشته بود پیش مامانش آخه رونیکا همش ١٥ روزش هست
بعدش هم رفتیم سمت خونه مامانی البته قبلش رفتیم دم خونه قبلی خاله نازی (خاله خودم) نذری گرفتیم
آخه عمو منصور هر سال اربعین نذری میده امسال چون دارن خونشون و میسازن مجبور شد و از بیرون غذا اورد خیلی خوب بود درست عین هر سال
عصری هم رفتیم خونه امیدمون بله درست حدس زدی خونه زن دایی الهی فداش بشم من
ای جانم نکیسا جونم دیگه میخواد عروس بشه الهی خوش بخت بشه . خاله شهلا (مادرشوهر نکیسا قراره بشه ) اومد خونشون و نذری اورد
دیروز هم با بابایی رفتیم هفت حوض و طلا گرفتم واسه خودم نه شما نی نی
اینم عکسش
راستی یه چند روزی میخوایم بریم کرج
خیلی دوست دارم آنیسا جون (فسقلی - سمیرا جون ) رو ببینم