پریناز پریناز ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه سن داره

نی نی قشنگممممممممممم

من .................

سلام نی نی قشنگم عزیز دلم خیلی وقته میخوام وبلاگتو آپ کنم نمیدونم از کجا شروع کنم ؟؟؟؟؟!!!!!! خوب بالاخره نامزدی عمو امیرت شد و من و بابایی در کمال بی انصافی شما رو نبردیم سر شام من زنگ زدم به خالم (آخه گذاشته بودمت پیش خاله نازی) دیدم داری گریه میکنی دیگه حالم بد شد اونجا بود حس مادری بدجوری بهم فشار اورد و زدم زیر گریه تا بیام دنبالت کلی اتفاق بامزه افتاد که وقتی بهش فکر میکنم خندام میگیره ولی اون لحظه نهههههههههههههههههههه تا من و دیدی از ذوقت یه کارای میکردی عجیب همش ماچم میکردی هی میگفتی مامان پپری الهی فدات بشم خلاصه آخرشم که اومدیم خونه خاله زن عموت خوابیدی خونه خاله نازی تا میخوابیدی بیدار میشدی و گریه میکردی و حالااااااا...
30 بهمن 1392

بالاخره مریضی از خونمون رفت

سلام نی نی قشنگم الهی مامان فدات بشه بالاخره مریضی از خونمون تشریف برد عزیزم هر وقت تب میکردی میگفتی مامان داغ منم کلی غصه میخوردم واسه خودت خانمی شدی اصلا باورم نمیشه حرفامو میفهمی کافیه بگم آی یا گریه کنم دیگه هیچی تا من غش غش نخندم ول کن نیستی پریناز خدا رو شکر میکنم که تو رو دارم خدا جون مرسی دیگه جای خالی مامانم رو زیاد حس نمیکنم ! فقط وقتی با آقای پدر یه کم بحث میکنیم داغون میشم و نمیتونم خودم و کنترل کنم ببخشید دختر نازکم کلی کلمه جدید یاد گرفتی وای مامانی ببخشید الان یادم نمیاد چه کلمه هایی یاد گرفتی فقط الان لیلید (کلید) یادمه (خوب مگه چیه ) از خواب که بیدار میشی حتما باید با بابایی حرف بزنی پریناز:بابا - بابا...
3 بهمن 1392

دختر مریض ما

سلام نی نی قشنگم ببخشید دختر نازم شما الان ٢ هفته ای میشه که مریض هستی و این موضوع من و بابایی رو کلی ناراحت کرده !!!! از شنبه ٢١ دی شما همش تب داشتی دیگه نمیدونستم چیکار کنم دکتر حمیدی هم تلفنی تجویز کرد ایبوبروفن با استامینوفن بدم بالاخره سه روزه که تب و سرما خوردگیت خوب شده ولی هنوز باید بهت چرک خشک کن بدم این چند وقت خیلی ناراحت هستم واسم دعا کنین
29 دی 1392

کنسرت رفتن

سلام نی نی قشنگم دیشب مامان تنهایی رفت کنسرت !!!!! دختر نازم جای شما با بابایی خیلی خالی بود وای گروه سون عالی بودن من با تموم آهنگاش خاطره دارم وای چقدر با آهنگ ستاره و واست میمیرم گریه کردم شب خیلی خوبی بود فقط حیف که نشد باهاشون عکس بندازممممممممممممممم ...
24 دی 1392

18 ماهگی

سلام نی نی قشنگم عزیز دلم ١٨ ماهگیت مبارک مامان بازم مریض شده والبته شما هم دوباره سرما خوردی و نشد واکسن ١٨ ماهگیتو بزنیم. قربون شکل ماهت بشم من چهارشنبه و پنجشنبه رفتیم تولد اولی رونیکا و دومی سامیار خیلی خوش گذشت . مامان دوست داره   ...
20 دی 1392

مادر تنبل

سلام نی نی قشنگم خوب مامان بازم باید ازت معذرت خواهی کنه که دیر به دیر آپ میکنه ! یه روز با خاله میترا و سامیار رفتیم شهربازی کلی کیف کردیم بابا و عمو حامد نبودن خیلی خوش گذشت . امسال ما سه بار شب یلدا داشتیم اول خونه نامزد عموت بعد خونه مامانی و بعد خونه عمه ات بجز خونه مامانی بقیه بابایی هم بود ! فیلم تولدت بالاخره حاضر شد وای چقدر قشنگ شده الهی فدات بشم مخصوصا اون کلیپی که تموم تیکه های که من و شما هستیم و آهنگ نوازش مهسا رو گفتم بزاره کاش میشد میزاشتم اینجااااااااا ١٨ و ١٩ دی تولد دعوتیم اولی رونیکا و دومی سامیار نازم الهی ١٢٠ ساله بشن ٢٣ دی هم اگه ok بشه میریم کنسرت گروه سون  البته بابایی شیفت هست و ما قراره با نازی ...
8 دی 1392

17 ماهگی گلم

سلام نی نی قشنگممممممممممممممممممم گل قشنگم ببخشید بازم تاخیر داشتم ١٧ ماهگیت مبارک الهی قربونت بشمممممممممممممممممم خدا رو شکر سرما خوردگیت خوب شده ! کلی پیشرفت کردی تا میگم پریناز میگی ب (بله ) تا چیزی بهت میدم میگی میس(مرسی)تشنه هستی میگی با (حالا ربط کلمه با با آب و نمیدونم ) ماس(ماست) سلا(سلام ) سالا(سالار اسم پسر عمه ات) دو دو (گوجه) ددا(غذا) و از همه قشنگتر عمو زنجیر باف که با هم میخونیم زودی با عکس میامممممممممممممممممممممممممم
17 آذر 1392