سلام نی نی قشنگم اول از همه بگم دارم برای سال ٩٢ با عکسای شما تقویم درست میکنم . شال گردن بابایی دیگه داره تموم میشه (البته زمستون هم دیگه تموم میشه :) ) ١٢ دی رفتیم واکسن زدیم خدا رو شکر زیاد اذیت نشدی و دکتر گفت باید بهت سوپ بدم . سر واکسن کلی با بابایی بحث داشتیم هی میگفت بریم مرکز بهداشت هی من میگفتم نه دکتر حمیدی و من پیروز شدم . شب اربعین هم رفتیم خونه عمه نیره آخه میلاد نذری داشت . حلیم بود بابایی خیلی خسته شد همه تا صبح بیدار بودن شما هم ساعت یک ربع به ٥ اون هم به زور خوابیدی .فرداش هم رفتیم با بابایی بیرون خاله رویا (دوستم ) هم اومد رونیکا کوچولو رو گذاشته بود پیش مامانش آخه رونیکا همش ١٥ روزش هست بعدش ه...