احوالات ما
سلام نی نی قشنگم ببخشید بازم دیر اومدم این چند وقته یه کم سرمون شلوغ بود مهمونی و عروسی و سالگرد عقد من و بابایی بود خوب اول از مهمونی شروع میکنم .عزیز (مامان بابا) عروس پاگشا کرده بود و من هم اصلا نرفتیم کمک جمعه بود تولد بابایی هم بود البته اصلش 25 مهر هست ولی براش زودتر شناسنامه گرفتن ما هم کادو واسش پیراهن و شلوار گرفتیم . بعد بابایی هم واسه عروسی ما رو برد خرید و یه لباس خوشگل گرفت خاله نازی (خاله مامان ) واست از ایتالیا یه کاپشن خوشگل اورد دوشنبه هم رفتیم عروسی خیلی خوش گذشت .شما هم توی عروسی تا آهنگ میذاشتن کلی دست و پا میزدی عروس اومد پیشت کلی واس...
نویسنده :
مامان دخملی
1:08